بــدردنـخــور ( غـزل )

حـکـایــت اَتَــل مَــتَــل ؛ بـه درد مـا نــمـی‌خــورد
ژیـگـول و قـرتـی و هَـوَل ؛ به درد مـا نمی‌خـورد

عـمارتی و قـصر و کاخ و ساختـمان و خانـه‌ای :
قـرار گـرفـتـه بـر گُـسَـل ؛ بـه درد مـا نمـی‌خـورد

سَرَک‌کِش‌است‌به‌زیربگیر ، مُفَتِش‌است لهش‌بکن
مُـخـلّ و مُـخـبِـر مـحـل ؛ بـه درد مـا نـمـی‌خـورد

سپیدونو چه مضحکانه کالبدست ، چکامه هم :
بـه جـز ربـاعـی و غـزل ؛ بـه درد مـا نـمـی‌خـورد

ز بـخـت مـا کـسی رسیـد به نـانـی و نـوا ، ولی :
یـکـی دگـر گـرفـت بـغـل ؛ به درد مـا نـمی‌خـورد

در آسـمانِ ما کـلاغ صفـت سِـتانـده بـال و پـر ..
بر اوج گریخت و کرد دَغَل؛ به‌ درد ما نمی‌خورد

نـداده آب و لـیک چـرا ، زده شـکستـه کـوزه را ؟
زیـان‌رسـان ازیـن قِـبَــل ؛ بـه درد مـا نـمی‌خـورد

عـصاره و اِسـانـسِ تلـخِ دغدغـه به کام نـشسـت
کنـون جـهان شـود عـسل ؛ به درد ما نـمی‌خـورد

" مـسیـر روزگار ما خـلاف دلـخـوشـی گذشـت "
بِـدَر بـگـردد ایـن خِـلـل ؛ بـه درد مـا نـمـی‌خــورد

گـره ز دیـده چـیـده‌ایـم ، تِـمِ سـتیـزه دیـده‌ایـم !
دگـر به صلـح رسـد جَـدَل ؛ به درد ما نمی‌خـورد

ز بَــهــرِ بــهــره گــر زمـانــه بـر اِفــاده پــروران ..
به درد خورسـت و لااقـل ؛ به درد ما نـمی‌خـورد

جـهان ، نـما و صـحنـۀ شـرارت و دریدگی‌سـت !
جـهـان‌نـمـا بـدیـن عـلـل ؛ بـه درد مـا نـمـی‌خـورد


#بدردنخور
#یزدان_ماماهانی
#آغازسـرایـش۱۶_۱۱_۱۴۰۲
#پایان‌سرایش۲۳_۱۱_۱۴۰۲
_🎼🎸گیـــتار بـی‌تــــار🎸🎼_
دیدگاه ها (۰)

دردزای ( ربـاعـی )

خـصــم ( غـزل )

نـاسـازش ( غــزل )

شـکستـه نـفْـس ( دوبـیتـی )

در حال بارگزاری

خطا در دریافت مطلب های مرتبط